بدون عنوان
دختركم باز هم سلام 2 روز ديگه تو 2 سالت ميشه و من در حال تدارك جشن تولدتم. خيلي زود گذشت انگار همين ديروز بود كه از استرس اتاق عمل و درد زايمان تا صبح بيدار بودم و گريه ميكردم.همين ديروز بود كه آخرين شب در من بودن رو نوشتم و حس كردم....انگار همين ديروز بود وقتي براي اولين بار ديدمت و دستاي ناز و كوچولوت رو تو دستام فشردم و از ته دل عاشقانه ترين بوسه زندگيم رو رو گونه هات كاشتم...وقتي براي اولين بار در آغوشت گرفتم حس خيلي عجيب و منحصر به فردي داشتم باورم نميشد تو از خون و ريشه من باشي ،باورم نميشد من مادر شده باشم .تنها پر از حيرت و بهت بودم... و حالا 2 سال از اون روز گذشته و تو دختر كوچولوي يك وجبي من شدي حامي و دلسوز مادرت...انقدر پشت...
نویسنده :
مامان رها
8:48